جامع ترین وبلاگ سربازی،کد234دوره 62شهید نامجو

این است پادگان شهید نامجو یا هتل حسن رود دوره ۶۲

جامع ترین وبلاگ سربازی،کد234دوره 62شهید نامجو

این است پادگان شهید نامجو یا هتل حسن رود دوره ۶۲

ببخشید اما به خندیدنش می ارزه ..به سربازی هم ربط داره



یه بنده خدایی رفت سربازی به زنش گفت وقتی برگردم نه از تو اب میخوام نه غذا ... فقط میخوام بپرم روت و ترتیبتو بدم چون میگن اونجا خبری نیست...


طرف هفته اول مرخصی میگیره میاد خونه  بدون سلام و علیکی میپره رو زنش...

هفته دوم هم همینطور ...

هفته سوم که میاد خونه میبینه زنش داره نماز میخونه ... میپره زنشو از پشت میگیره زنش تا میره قنوت

سینه های زنش میگیره و میگه مگه من بهت نگفتم وقتی برگشتم مشغول کاری نباشی


زنش تا میره رکوع بهش یه فشار وارد میکنه میگه ایندفعه رو میبخشمت اما دیگه تکرار نشه ...


حالا من برم اب بخورم


میره تو اشپزخونه که اب بخوره  میبینه زنش داره ظرف میشوره به زنش میگه پس اون کیه داره نماز میخونه


زنش میگه : مادرمه

نماز مادره که تمام میشه زنه بهش میگه مامان نهار بمون خونه ما


مادره هم میگه من برم تا شوهرت کونمو نزاشته


به قول خودش میگفت الان 16 سالی هست که مادر زنمو ندیدم و هنوز رو م نمیشه نگاش کنم


انجام امور زیر در دوره سربازی ممنوع است

انجام امور زیر در دوره سربازی ممنوع است:


موهات را بلند نکن.


روت را زیاد نکن.


از اوامر سرپیچی نکن.


فرار نکن.


با اسلحه شوخی نکن.


غیبت نکن.


به آینده فکر نکن.


درگیری ایجاد نکن.


به فرمانده بی احترامی نکن.


غیر از خدمت به چیز دیگری فکر نکن.


با رئیس عقیدتی جر و بحث نکن.


اعتراض نکن.


از تلف شدن وقتت ناله نکن.


از آشپزخانه دزدی نکن.


زیرآب زنی نکن.


هتل حسن رود ؟

هتل حسن رود ؟
هتل حسن رود جایی است که آغازی بر آغازهاست.
هتل حسن رود جایی است که گذرگاه است نه توقف گاه.
هتل حسن رود جایی است که رزم گاه مبارزه با خود است.
هتل حسن رود جایی است که غم و شادی نزد هم می زینند.
هتل حسن رود جایی است که منتی بر مهمانان خود نمی نهد.
هتل حسن رود جایی است که اختیار از کف انسان می ربایند.
هتل حسن رود جایی است که میدان گاه ساختن انسانیت است.
هتل حسن رود جایی است که مبدأ آشنایی ها و رفاقت ها است.
هتل حسن رود جایی است که تا از آن دور نشوی قدرش ندانی.
هتل حسن رود جایی است که صفا و صمیمیت در آن موج می زند.
هتل حسن رود جایی است که مردان غیور در آن ساخته شده اند.
هتل حسن رود جایی است که آوای دوست در آن به گوش جان می رسد.
هتل حسن رود جایی است که هیچ گاه همسفرانت را از یاد نخواهی برد.
هتل حسن رود جایی است که دارا و ندار را به یک چشم پذیرایی می کند.
هتل حسن رود جایی است که قطار زندگی توقفی کوتاه در ایستگاهش می کند.
هتل حسن رود جایی است که تا مسافرش در عرصه هستی است فراموشش نخواهد کرد.

نگاشته شده توسط مسئول دفتر فرمانده گروهان یکم دوره 62- جناب امیرحمزه ملکیان

رسومات مرخصی ساعتی با لباس شخصی در شهر:

رسومات مرخصی ساعتی با لباس شخصی در شهر:


از آنجا که مردم الخصوص گردشگران سواحل انزلی به گونه ایی دیگر به سرباز و لباس نظامی او می نگریستند (تحقیر گونه) گروهایی از سربازان نخبه به شیوه های گوناگون ضمن خروج لباس شخصی خود از پادگان و تعویض آن، به مرخصی ساعتی می رفتند تا این تصور را تغییر نمایند و با آزادی در آزادی ؛ ایام را بگذرانند که در ذیل به بعضی از آنها و شیوه کارشان پرداخته می شود:


1-گروهی با خرید اقلام برای نیروهای فداکار دژبانی آنها را وفادار بی چون و چرای خود ساخته و بدون دغدغه با لباس شخصی مرخصی می رفتند.


2-گروهی در گیر و دار بی آبی پادگان تظاهر رفتن به حمام می کردند و بدینگونه مرخصی ساعتی می رفتند.


3-گروهی لباس شخصی را زیر لباس نظامی پوشیده و آن را در مغازه روبروی پادگان تعویض می نمودند.


4-گروهی متمکن؛ یک دست لباس شخصی (اضافه) در مغازه روبروی پادگان به امانت گذاشته بودند و پس از خروج آن را با لباس نظامی تعویض و پس از برگشت باز هم آن را با پرداخت هزینه ایی در جای خود امانت می گذاشتند.


5-گروهی لباس شخصی خود را به صورت حرفه ایی از پشت زمین تمرین تیم فوتبال ملوان بندرانزلی به بیرون پادگان منتقل می کردند و پس از خروج با لباس نظامی آن را بر داشته و در مغازه روبروی پادگان تعویض می نمودند.


6-گروهی امضای اجازه خروج با لباس شخصی (بلا مانع) را از فرمانده دریافت می کردند و با غرور به مرخصی ساعتی می رفتند.


7-گروهی لباس شخصی را به افرادی که با مرخصی روزانه در حال خروج بودند می سپردند و آن را بیرون از فرشتگان زمینی گرفته و در مغازه روبروی پادگان تعویض می نمودند.


8-گروهی تعمیر لباس نظامی در شهر را بهانه خروج لباس شخصی می ساختند و دل دژبانان محترم را به رحم می آوردند.


9-گروهی به دنبال گروهی بودند تا لباس شخصی آنان را بیرون ببرد چرا که جزو هیچ کدام از گروهای فوق الذکر نبودند.


نگاشته شده توسط مسئول دفتر فرمانده گروهان یکم دوره 62- جناب امیرحمزه ملکیان

جنگ قدرت بین فرماندهان دو گروهان (کاملا خواندنی)

جنگ قدرت:

هرگاه قاصدان خبررسان خبر می آوردند امیر و یا شخصی دیگر برای بازدید به پادگان می آید جناب بریامون غیرمستقیم با همکاری ارشد کل ساسان سپهری همه سربازان حتی منشی ها را که همیشه در دفتر حضور داشتند از ساختمان بیرون می کرد و درب ورودی را کلید می کرد.


اوایل علت آن را نمی فهمیدم تا اینکه به ماجرا که حکایت از آن داشت تا امیر هنگامی که برای بازدید می آیند با درب بسته مواجهه شوند و نخست به بازدید گروهان جناب شهابی پور که دفتر جناب چوبدار(فرمانده گردان) هم در آن مستقر بود بروند و شر از سر ما دور شود.


یکی از همان روزهای بازدید به چشمان خود شاهد بودم امیر به گروهان ما که اولین ساختمان بود آمدند اما در بسته بود و بیان شد کلید در حال حاضر نیست و بدین ترتیب به بازدید گروهان شهابی پور رفتند و آن ماجرای بازداشت شهابی پور و سرکار شیرآوند پیش آمد.


ماجرایی که باعث خوشحالی جناب بریامون و سربازان گروهان شهابی پور شد و این را می شد از حرکات آنان فهمید چرا که به دفتر گروهان ما پناه آورده بودند و درد دلهایشان را با صدایی بلند خالی می کردند.


بین دو فرمانده همیشه جنگ قدرت بود هر کاری گروهان شهابی پور می کردند با نظر جناب بریامون ما الگوبرداری می کردیم و هر کاری هم ما می کردیم جناب شهابی پور یا مرا که منشی بودم صدا می کرد و یا به دیدارم می آمد (چون همشهری بودیم) و درخواست می کرد به گروهان او منتقل شوم که این نشان از برتری گروهان ما داشت اما من تن به ذلت نمی سپردم.


بسیاری از دانشمندان گروهان شهابی پور چه در اوایل تقسیم بندی و چه در هفته های بعد درخواست انتقال (پناهندگی) به گروهان جناب بریامون را داشتند چرا که اولاّ آسایش نظامی ، ثانیاّ احترام به شخصیت سرباز و ثالثاّ اعطای مرخصی بیشتر آنان را ترغیب می کرد تا به فرار مغزها بپیوندند.
نگاشته شده توسط مسئول دفتر فرمانده گروهان یکم دوره 62- جناب امیرحمزه ملکیا

شب اخر و حمله به گروهان شهابی

شب اخر شده بود هیچکی در پوست خودش نمیگنجید ...همه خوشحال بودیم که فردا دیگه ازاد میشیم ...

ازادی از گرما ...

ازادی از شست و شو ...

ازادی از فرماندهان خشن...

ازادی از ورزش صبحگاهی و رژه....

شاد بودیم و میرقصیدیم ... اما ته دلمون غصه و غم بود ... فردا موقع ترخیص چیزی که یادگاری میموند همون دفتر خاطرات بود ...

هممون اینو میدونستیم اما غرورمون اجازه نمیداد بروز بدیم ..برای همین تا ساعت 3 صبح بزن و بکوب داشتیم ... ای خدا عجب شبی بود...یادم نمیره جواد پسندیده تا ساعت 3 صبح تو خوابگاه 6 فقط پشت درب سطل اشغال میکوبید ...

اون شب تمام کسانی که حتی فکرش هم نمیکردیم اومدن رقصیدن ...عجب شبی بود ...

یادم نیست ساعت چند بود ولی نصف شب بود که تصمیم به حمله به گروهان شهابی گرفتیم ...

با برنامه ریزی دقیق به اون گروهان حمله کردیم ولی متاسفانه با صحنه ای مواجه شدیم مشاهده کردیم که شب اخری مثل مرغ سر شب خوابیدن ... بیچاره ها ... ما هم دلمون سوخت واسشون از همون راهی که اومدیم برگشتیم ...

اما ما تسلیم نشدیم و به بزن بکوب خودمون ادامه  دادیم ..... عجب شبی بود ...

حقوق اموزشی

دوستان عزیز سلام .. 

 لطف کنید راجع به حقوق اموزشی سوال نکنید . در این وبلاگ فقط یه پست راجع بع حقوق اموزشیه.. 

متاسفانه باید خدمتتون عرض کنم الان ۱سالی هست اموزشیم تموم شده و با پیگیری های مکرر راجع به این که حقوق اموزشی ما چی شد یکی از فرماندهان پادگان در همان روزهای اول به ما قول دادن که حقوق ما رو ستاد مرکزی به حسابمان واریز میکنند..  

گویا خبری از ان نیست.  

لازم به ذکر است فردی که اسمش محفوظ است این مطلب رو در اوایل اموزشی خاطر نشان کرده بود که بودجه موز درجه یک داده میشود اما ما موزه درجه ۲ میخوریم ... 

با تمثیل فوق دنبال حقوق اموزشی نباشید و منتظره معجزه ای باشید که این حقوق به حسابتون واریز شود. 

البته ناگفته نماند فقط حقوق بچه های امریه ریخته نشد و حقوق سربازهای عادی رو ۲هفته یا ۳ هفته بعد از دوران اموزشی ریختند. 

خالی از لطف نیست که خدمتتون عرض کنم برای یه حساب باز کردن که از سوی پادگان همش به ما فشار میاوردند وقت شماره حساب دادن داره تموم میشه مجبور شدم تو گرمای تابستون مرخصی بگیرم و برم رشت تا حساب باز کنم و شماره حسابمو تحویل اقایون بدم ... 

اما چه فایده... یعنی این پول کجا رفته ؟‌یا اصلا پولی به وجود امده که جایی رفته باشه یا نه  ؟ 

کسانی که قصد ارشد و یا منشی شدن را در پادگان دارند

دوستان جواب نامه های جدید در پست مربوط داده شد . 

 

 

شاید به نظر شما منشی ها منفور باشند؛ اما: 

*** شاید به نظر شما منشی ها منفور باشند؛ اما اگر آنان نباشند اراشد دیکتاتور گروهان خواهند شد و هر کاری دوست داشته باشند انجام می دهند. 

منشی قهرمان عزیز گروهان 

*** شاید به نظر شما منشی ها منفور باشند؛ اما اگر با آنها دوست نباشی از مرخصی و معافیت از بعضی امور خبری نیست.  

گویم رازی به تو در گوشی بشو دوست با هر چه منشی 

***شاید به نظر شما منشی ها منفور باشند؛ اما اگر آنان نباشند اراشد زیرآب همه را خواهند زد همچنان که زیرآب خود منشی ها را هم می زنند 

.

هست زشت ترین کار سرباز زیرآب زدن هر چه سرباز 

***شاید به نظر شما منشی ها منفور باشند؛ اما همه نسبت به آسایش آنان حسادت می کنند. 

بخور و بخواب کارشان است خداوند بزرگ نگهدارشان است 

***شاید به نظر شما منشی ها منفور باشند؛ اما آنان جلوی پارتی بازی اراشد را می گیرند. 

تا توانی خدمت به هم رزم کن عزم مبارزه با پارتی جزم کن 

***شاید به نظر شما منشی ها منفور باشند؛ اما بی شک شما هم آرزو می کردید همچون آنان از رزم معاف می شدید و کار اداری انجام می دادید. 

سرباز سرافرازم به زندگی می نازم 

***شاید به نظر شما منشی ها منفور باشند؛ اما به قول یکی از بزرگان؛ منشی ها نخبگان و اراشد اراذل هر پادگانی هستند.

فرق است میان منشی و ارشد

اولی نخبه و آن یکی اراذل

گل بی خار خداست 

***شاید به نظر شما منشی ها منفور باشند؛ اما همانگونه که از نامشان پیداست فقط و فقط کارشان نگاشتن است و امور اجرایی برعهده اراشد است. 

آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد هرکسی را هر چه لایق بود داد 

***شاید به نظر شما منشی ها منفور باشند؛ اما ما ایرانیان تا چیزی را از دست ندهیم قدرش را نمی دانیم 

قدر زر، زرگر بداند و قدر گوهر، گوهری قدر گل ،بلبل بداند و قدر پیغمبر، علی 

 

نگاشته شده توسط امیر حمزه ملکیان منشی دوره 62

جواب نامه ها و سپری شدن یک سال از دوره 62

     نامه های 27/4/90

 

 

سلام
تو این هتل حسن رود امکان دسترسی به اینترنت برای سربازا مهیا هست؟
امکان اینکه سربازهای بومی تو گیلان باقی بمونند چند درصد؟ 

 

پاسخ : حالا گفتن اسمش هتل هست ... اگه به سرباز اینترنت بدن که تو جنگ هم دنبال اینترنت میگرده .. بومی بودن هیچ تاثیری نداره دوستانی بودند که بومی بودند اما سیستان بلوچستان و سیرجان هم افتادن  

با سلام
سایت رسمی نیروی دریایی ارتش چیست؟
نام مرکز نظام وظیفه(ادامه خدمت بعد از دوران اموزشی) در تهران چیست؟
امکان استخدام شدن در نیروی دریایی منوط به اگهی استخدام این نیرو است یا اینکه میتوان بعد از پایان خدمت در این نیرو مشغول به کار شد؟
با تشکر

پاسخ : هیچ کدومشو نمیدونم ..... فقط فکرکنم امکان موندن بعد ازخدمت وجود داشته باشه ... راجع به حسنرود سوال کنین  

  

 نامه های 14/4/90

 

دت زمان خدمت اموزشی چقدر است و چه زمانی مشخص میشود که ما بقی خدمت کجا هستم؟ بسیجی فعال چقدر کسر خدمت دارد؟ 

 

پاسخ:  دوره اموزشی حدودا 56 روز است - اواخر خدمت اموزشی مشخص خواهد شد که کجا خواهید افتاد- برای هر سال بسیجی فعال 45روز از خدمت شما البته به غیر از دوران اموزشی کم خواهد شد که مشروط به پر کردن فرم ثبت سوابق که از پایگاهی که پرونده بسج شما در انجا هست خواهد بود .// با تشکر از بازدید شما

 

 2- سلامممنون بابت جوابی که به سوالم دادید
از حضور مبارکتان یک سوال داشتم
لطف بفرمایید بگویید بعد از خدمت اموزشی در پادگان ش.نامجو به چه شهرهایی سربازان دانشجو فرستاده میشوند؟
احتمال ادامه خدمت به شانس بستگی دارد؟
 

  

پاسخ :

تهران ، سیرجان ، رشت ، انزلی ، سیستان و بلوچستان و جاهایی که نیروی دریایی داره ... 

بله -کاملا شانسی است بجز داشتن پارتی و موارد خاص مانند ازدواج

 ------------------------------------------------------------------------ 

دوستان دوره 62  یک سالیگتون رو تبریک میگم بهتون ... امروز مصادف با 1تیر 90 یکسال از رفتن به سربازیمون گذشت.. موها تنم سیخ  شد..



------------------------------------------------------------

3- سلام و خسته نباشی بابت سایت خوبتون

میخواستم بدونم تو دوران اموزشی امکان ارسال نامه وجود داره نامه یا بسته ای که برای سربازی میاد به دستش میرسه؟
چند روز بعد از تقسیم لباس مرخصی میدند؟
با تشکر

لطفا جواب من را فورا بدهید ممنون

پاسخ:

بله این امکان وجود داره ... به شرط اینکه اطلاعات پادگان ، یگان ، گروهان ، خوابگاه و نام فرمانده در ادرس ذکر شده باشد.... . رسیدن نامه بستگی به نوع پست داره ... بعد از تقسیم حدودا یک هفته مرخصی دارید...........


4-ل می خواستم ازتون به خاطر راه اندازی این وبلاگ تشکر کنم من تیر ماه عازم حسن رود هستم من رتبه 40 کنکنور کارشناسی ارشد شدم و با احتمال خیلی زیاد صرف نظر از شبانه دانشگاه تهران دانشگاه علامه یا شیراز قبول می شم. بنابراین فعلا فقط دوره آموزشی و دو هفته بعد از اون رو خدمت هستم با چند نفر که در مورد حسن رود صحبت می کردم می گفتن که بعد از آموزشی احتمالا میندازنمون بندر عباس یا یه جایی تو جنوب آیا راهی داره که بعدش همون جا بمونم یا یه جای دیگه تو شمال مثل نوشهر؟ آخه واقعا سخته که به خاطر دو هفته برم بندر عباس باز واسه ثبت نام برگردم (خودم گرگانیم)

مورد بعدی انگشت شصت پاهام هست که متاسفانه اگه یه خورده بهش فشار بیاد شدیدا عفونت می کنه (از موقع دبیرستان مشکل دارم باهاش به همین خاطر هم نه می تونم فوتیال بازی کنم نه درست و حسابی بدوم) من از جند ماه قبل به خاطر این مسئله استرس گرفتم که نتونم اونجا فعالیت های بدنی رو انجام بدم. دکتر هم رفتم قبلا و گفت که تنها راهش عمل جراحی هست ما دوستام گفتن فعلا عمل کنم تا موقع خدمت که اون موقع مرخصی بگیرم. الان هم به همین خاطر شدید استرس گرفتم. با چند نفر که مشورت کردم گفتن که احتمالا باید با دمپایی بدوم یا اینکه معاف از رزم می شم که در اون صورت هم باید کارهای خیلی ناجور مثل تمیز کردن دستشویی و نگهبانی آفتابه و ... انجام بدم. می خواستم ازتون راهنمایی بگیرم که چیکار کنم و بپرسم که اونجا شرایطش چطوریه؟

 

پاسخ: 

در مورد سوال اول اطلاعی ندارم ولی تا این حد میدونم که هر جا افتادید به اجبار باید برید مگر در صورت داشتن پارتی.. بستگی به شانس شما داره که کجا بیفتید.. 

شما معاف از رزم میشوید همونطور که میدونید به احتمال زیاد شما رو در سلف قرار میدهند که بستگی به زرنگی خودتون داره که در سلف چکار کنید ... البته معاف از رزم شدن منوط به داشتن نامه از بیمارستان ارتش هست ... پیشنهاده من : سعی کنید ارشد نظافت سلف باشید .. و اصلا در قسمت شست و شو و مهیا کردن لوازم نهار و شام وصبحانه نباشید ...البته 45روز بیشتر نیست زود میگذرد .

24 ساعت در پادگان

صبح ساعت 5:45 بیدار میشدیم ... تخت هامون رو انکارد میکردیم ولیوان چای رو بر میداشتیم و به سمت سلف راه می افتادیم ... تقریبا تا ساعت 6:15 صبحانه میخوردیم .. بعدش میومدیم برای نظافت و شست وشو .. 

سالن و خوابگاه ها و جلوی درب اصلی خوابگاه رو تمیز میکردیم ... و تقریبا ساعت 7 صف میبستیم برای حضور و غیاب و دیگر برنامه ها  ..این وسط بعضی ها به بهونه ی تمیز کردن و این حرفها در صف حاضر نمیشدند . 

بعد از حضور و غیاب دو حالت پیش میومد یا اینکه کلاس های عقیدتی و سیاسی داشتیم و یا اینکه کلاس نداشتیم و باید میرفتیم ورزش صبحگاهی . 

خیلی خنده داره که تو گرمای تابستون با لباس کلفت سربازی ورزش کنی یا اینکه زیر افتاب بهت نرمش بدن ... حالا جالب اینه که لباسامون خیس عرق میشد اما یه غروب که بیکار بودیم اب نداشتیم لباسامون رو حداقل ابکشی کنیم ... 

البته ناگفته نمونه 2ماهی که اونجا بودیم به ما قول وصل شدن اب رو دادن اما فقط قول بود دیگه بقیشو خودتون حدس بزنید .. 

حالا بگذریم ... 

در ورزش صبحگاهی عده ای به بهونه نظافت و عده ای به بهونه مریض بودن و ... از این ورزش باشکوه صرف نظر میکردند... 

پس از اتمام ورزش دوباره به صف میشدیم و به سمت خوابگاه ها میرفتیم سپس 15 دقیقه وقت برای اب خوردن و استراحت داشتیم که  اون هم تبدیل میشد به 45 دقیقه و در همین حین هم عده ای برنمیگشتن . 

خلاصه پس از این همه صف و تشکیلات میرسیدیم به سراغ برنامه اصلی که امکان داشت میدون تیر باشه ، یا اسلحه تمیز کردن باشه یا اردوگاه و ...  

تقریبا ساعت 12 یا 1 که دقیقا یادم نیست اماده میشدیم برای نهار ... که باز باید تو اوج گرما زیر افتاب صف تشکیل میدادیم که نوبتی نهار بگیریم  

ولی گذشته از این حرفها به غیر از 1 یا 2 موردی که تو غذا کرم پیدا شد و اون نونوایی که خمیر نون رو با تن بدون لباس تو تو بغلش گرفته بود و اون اشپزی که صورتشو با ژیلت تو اشپزخونه کنار دیگ غذا اصلاح میکرد انصافا غذای خوبی بود

غذا رو که خوردیم بعد از 1ساعت دیگه سرو کلشون پیدا میشد ... خلاصه نباید بیکار بودیم دیگه البته اونجوری هم سخت نبودا .. 

دیگه ساعت  3 به بعد که میشد یکی میومد حرف میزد یا کلاس داشتیم و همین چیزا ...  

بعدش هم بیکار میشدیم که یه عده میخوابیدن یه عده هم لب دریا به یاد غم و غصه و یه عده  هم میرفتن حموم و لباس شستن (البته در نهایت سختی .. به قدری که باید دوش رو خم میکردیم تا ازش اب بیاد) 

شب هم ساعت 10 شب مثلا خاموشی زده بودن  اما خوابیدن ما ساعت 12 شب بود .. به محض اینکه افسر برای بازدید میومد همه ساکت بودیم اما به محض رفتنش تا 11 یا 12 بزن و برقص بعدش هم لالا تا ساعت 5:45

 

 

فکرکنم 24 ساعت رو توضیح دادم ها؟ 

حالا اگه شما سرباز جدیدی بگو همینجوری بود یا نه