جامع ترین وبلاگ سربازی،کد234دوره 62شهید نامجو

این است پادگان شهید نامجو یا هتل حسن رود دوره ۶۲

جامع ترین وبلاگ سربازی،کد234دوره 62شهید نامجو

این است پادگان شهید نامجو یا هتل حسن رود دوره ۶۲

خاطره جالب و به یاد ماندنی

در حالت اماده باش قرار دادن گروهان شهابی پور 

 

یادم میاد وقتی افسر سین از خوابگاه ها بازدید کرد منو سید جمال موسویان رفتیم سراغ تلفن گروهان... شماره تلفن  گروهان شهابی رو پیدا کردیم و به اونجا زنگ زدیم که متن صحبتمون با میزپاس گروهان به شرح زیر بود: 

 

- سلام / خسته نباشید . سر افسرنگهبان هستم/ 

 میز پاس: سلام / احوال شما.. حالتون خوبه... جانم در خدمتم  

- خبر دارید ناخدا امشب ۱۵ دقیقه قبل از خاموشی برای بازدید میاد؟  

میزپاس: جدی  

-۳نفر از افراد باید با وضعیت کامل و پوتین واکس زده در حالت اماده باش باشند  

میز پاس : چشم ُ حتما 

 

به محض اینکه تلفن رو گذاشتم من و یکی دیگه رفتیم گروهان شهابی ببینیم چه خبره 

 چشمتون روز بعد نبینه .... بنده خداها سه نفری شروع به واکس زدن پوتین کرده بودند.بیچاره ها از ترس ناخدا به چه تکاپویی افتاده بودند... 

 

ساعت نزدیک به ۱۰شده بود که دوباره زنگ زدیم :  

میزپاس: سلام   

- ناخدا برای بازدید اومد؟ وضعیت چطور بود  

میزپاس: جناب هنوز تشریف نیاوردن  

- ۴۵دقیقه دیگه در حالت اماده باش باشید اگر نیامد به غیر از میزپاس بقیه میتونن برن بخوابن 

 

بیچاره ها عجب شب دردناکی رو گذروندن امیدوارم میز پاس اون شب این مطلب رو بخونه و دلیل نیامدن  ناخدا رو بفهمه...

یاداوری

الان که فکرشو  میکنیم میبینیم چقدر خوش میگذشتو خبر نداشتیم: 

 

عجب روز هایی بود همه دنبال کاری بودیم یکی هر روز دم در فرماندهی برای مرخصی بود ...یکی به فکر جیم زدن مراسم صبحگاه فردا بود.. یکی خودشو به جناب جهان تیغ نزدیک میکرد تا بتونه مرخصی بگیره ..و...  

 

خداییش بچه ها یادتون هست هر روز صبح زود بلند میشدیم به صرف صبحانه میرفتیم بعدش میومدیم برای نظافت؟ چقدر اون دبه ها رو اب میکردیم تا بتونیم این سالن و توالت ها رو بشوریم... 

 

ای یادش بخیر... غیر از دلتنگی دغدغه دیگه ای نداشتیم چقدر خوش بودیم و خبر نداشتیم.. 

 

روز اول خدمت کجا و الان کجا... 

 

یادتون میاد چقدر از مرخصی های اون چند نفر حرص میخوردیم؟ یادتون هست که روزهای پایانی اهنگ ادم فروش رو براشون میخوندیم؟؟؟ 

 

ای وای شبهای پر ستاره اردوگاه... چقدر میزدیم و میرقصیدیم... یادتون میاد پیام اصفهانی عمو سبزی فروش رو میخوند؟؟ عجب شبهایی بود شبهایی که تا اخر عمر ماندگار خواهد موند.. یادتون میاد هممون میتونستیم به راحتی جیم بزنیم اما به عشق شادی و اب وهوای اردوگاه میومدیم... از چادر های دروپیت یادتون هست؟؟؟ 

 

یادتون میاد همه تو کف مرخصی اخر هفته بودیم که جناب جهان تیغ وقتی صبح امد دید ما  خوابیم به کل یگان بازداشتی داد... .واقعا کجاست این روزها؟؟ 

 

تمیز کردن اسلحه ُ کندن علفها ُ نظافت خوابگاه ُ اب پاشی جلوی خوابگاه کجاست؟؟ 

 

یادتون میاد تو غذای سلف کرم پیدا شده بود؟؟ هه هیچ کس به دادمون نرسید... 

 

شبهای خوابگاه یادش بخیر چقدر شادی میکردیم.. یادش بخیر شبهای اخر میخواستیم به گروهان افسرده شهابی حمله کنیم و اون ها رو هم به شادی مجبور کنیم.... 

  

یادتون باشه یه اقراری کنم.....همین الان یادم اومد... 

 

الان که این مطلب رو مینویسم جدای از دلتنگیم بغض کرده ام...به این فکر میکنم هر روز میگذرد سختی ها و مشغله های فکریمون بیشتر میشه ... زندگی هامون روز به روز سخت تر میشه و ما از پادگان شکایت داشتیم.... 

 

مراسم صبحگاه ُتمرین رژه ُ صف سلف در زیر افتاب .... همه تمام شد و زندگی دکمه ی بازگشت ندارد...  

 

تیکه های فرماندهانمون و افسرامون مثل سرکار سوری (اقایون بیشینن ُ دخترم بیشین) و یا جناب بریامون (وارفتگی تا چه حد ُ نفر داریم ۴سال درس خونده شخصیتش کامل نشده)  و یا گرفمی (پا بچسبون اقا) و یا جناب چوبدار (دانشجو از جلووو اوی

 

اه روزگار همه رو ازمون گرفتی... 

 

یادتون میاد بعد از مراسم صبحگاه و تمرین رژه به سمت بوفه برای اب معدنی حمله میکردیم؟؟؟؟ به ما میگفتن ۱۵ دقیقه وقت دارین اما ما میرفتیم که بیایم... 

 

هه هه هیچ وقت یادم نمیره سر کلاس ها همه منگ خواب بودیم و چرت میزدیم...  

 

دیگه کم کم به پایان عمر این وبلاگ هم نزدیک میشیم و چیزی به اتمام پستها نمونده. میبینید بچه ها این وبلاگ هم کم کم میره و فقط خاطرات براتون میمونه 

                                                          

انتقاد

 

 واقعا درک این موضوع واسمون سخته که چرا در مملکت ما روحیه نظامی همراه با خشونت و توهین امیخته شده است ایا این روحیه باعث ارتقا روحیه سربازان در دوران دفاع از این مرزو بوم میشود؟ چرا وقتی اسم سربازی می اید تنفر و نفرت هم همراه با ان می اید ؟و هیچ کس تمایلی به رفتن سربازی ندارد و این در حالی است که ان را خدمت مقدس سربازی نام نهادند. 

 

 چرا سربازان همانند برده شده اند؟و دوران سربازی را با حقوق کاملا اندک در حالی که اکثر انان متاهل هستند و قبل خدمت با حقوق کارگری امرار معاش مینمودند میگذرانند.ایا این برای یک سرباز ایجاد روحیه میکند یا روحیه وی را تقلیل میدهد؟؟  این چراها همیشه در ذهن بوده است و اینکه چه کسی پاسخگوی ان است نمیدانم. 

  

 ما همه از این موضوعات خبر داریم اما تا کی از منطق دور باشیم و بیراهه خود را ادامه دهیم ؟ تا کی اگر فردی نسبت به امری معترض بود اعتراض وارد را بدون جواب بگذاریم و از منظق دور باشیم و حتی منجر به مجازات فرد اعتراض کننده شود ایا اگر این روند ادامه پیدا کند منجر به ابادانی کشورمان ایران میشود ؟و این بیراهه ها تا کی ادامه خواهد داشت؟یا اینکه چرا یک سرباز حق صحبت محترمانه با فرمانده خودش را ندارد و اکثر موارد با تکان دادن سر و صدای بلند فرمانده مواجه میشود؟؟   

 

مگر امام خمینی در سخنان خود نگفت با ارباب رجوع با ملایمت رفتار کنید مگر حضرت علی در خطبه 53 در نامه ای به یکی از فرماندهان به این موارد اشاره نکرد؟ ایا این امری که الان در فرماندهان ما باب شده فاصله گرفتن از ارمانهای امام و حضرت علی (ع) نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   

 

 چرا همیشه یک سرباز باید در معرض دید قرار بگیرد و کارهایی که مسولان از انجام ان ناتوانند به سرباز سپرده شود... متاسفانه با دیدگان خود مشاهده کردم که سربازی در حال جمع اوری دل و روده ی یک فردی بود که در تصادف جان خود را از دست داده بود در حالی که ان سرباز ۱۸ سال بیشتر نداشت ایا این نشان از روحیه بالای یک سرباز است؟؟؟؟؟ایا انتظار داریم در دورانی که شخصیت این سرباز کامل میشود فردی مفید و سازنده برای جامعه باشد؟؟؟؟  

 

 متاسفانه مطالب انتقادی کاملا زیاد است و سعی کردم به مطالب محدودی به طور خلاصه اشاره کنم . 

  درست از این مطلب تاثیری در کل ندارد امیدوارم تاثیر این مطلب منوط به جز باشد و یا اقایون به فکر راه حلی باشند و یا اینکه من را متوجه اشتباهم کنند. 
 

 در پایان امید میرود که این مشکل بزرگ که از نظر من بزرگترین مشکل است به راحتی حل شود و بتوانیم در جهت ابادانی این مرز و بوم کوشا باشیم همچنین از کسانی که با ایمیل هاشون در جهت ارتقا این وبلاگ میکوشند تشکر لازم را دارم.

اهنگ های پر خاطره قسمت ۲

اهنگی که واستون گذاشتم یکی از بهترین اهنگ هایی هست که در خوابگاه ۶ قبل از خواب خونده میشد.. 

 

روز به روز در خوندن این اهنگ مهارت پیدا میکردیم و هماهنگ میشدیم.. 

 

 یادش بخیر// اهنگ سلطان قلبها که شروع کنندش هم خودم بودم و بچه ها هم هماهنگ میخوندن همیشه در خوابگاه ۶ خونده میشد که براتون واسه دانلود گذاشتم.. در ضمن کم کم دارم نا امید میشم ازتون چون از وبلاگ بازدید میکنید اما نظر نمیزارید. 

 

    برای دانلود روی عکس کلیک کنید              

 

                                       

 

                                              دلم واستون تنگ شده                      

اهنگهای پر خاطره خوابگاه قسمت ۱

دوستان گلم اهنگ زیر اهنگ من یه پرنذه ام هست که در شبهای خوابگاه به دستور هادی خانبازیان خونده میشد و من هم به دستور اقا هادی که دلم واسش تنگ شده این اهنگ رو گذاشتم . 

 

امیدوارم هر جا هستید موفق و پیروز باشید.

      

 برای دانلود روی عکس کلیک کنید 

 

 

 

نمونه درخواست های مرخصی بچه ها

این هم یه موضوع جالب... متن ها پایین نمونه هایی از درخواست های مرخصی بود که یه زمانی مد شده بود روی یه برگ کاغذ در خواست بدیم که 90%اون درخواست ها هم خالی بندی بود .. اما دیگه چاره ای نبود باید برای گرفتن مرخصی از جناب بریامون این کارها رو هم کرد دیگه.. ابته این نمونه ها رو یکی از دوستای خوبمون که گفت اسمش محفوظ بمونه واسم میل کرد....

نمونه 1

از: دانشجوی وظیفه گروهان ....

به: فرمانده ......

موضوع: درخواست مرخصی

احتراما به استحضار میرساند اینجانب به دلیل بیماری پدرم 3روز مرخصی میخواهم لطفا کوتاهی نکنید.

(خوب اینکه بد ننوشته بود )

نمونه 2

از.......

به: فرماندهی محترم............

موضوع:.....

فرمانده محترم گروهان دانشجویی جناب ....

سلام علیکم

اینجانب با توجه به دعوای پدر و مادرم ونزدیک شدن انها به مقوله ی طلاق مجبورم چند روزی در خانه حضور داشته باشم اگر امکان دارد حتما مرخصی بدید

(این دیگه عجب خالی بندی بود)

نمونه 3

از......

به............

موضوع..............

جناب بریامون از پادگان خسته شدم و احتیاج به تجدید روحیه دارم اگه میشه تقاضای مرخصی دارم.

(اینم راهشو خوب بلد بود)

نمونه 4

به دلیل مسایل شخصی احتیاج به مرخصی ساعتی دارم

(اره جون خودت بگو میخوام برم الافیو دختر بازی)

نمونه 5

موضوع.........

احتراما به استحضار میرساند به دلیل گم شدن فلشم و بودن عکسهای خانوادگی باید حتما به خونه بروم لطفا مرخصی بدید

بچه ها از این نمونه ها حدود 20 تا دارم همه ی اینها با اسم هستن در صورت تقاضا اسم ها رو هم میزارم .. و اگر خواستید برای تجدید خاطره بهتر بقیه رو هم بزارم... بستگی به نظرات شما داره