گفتم یه سری به مطالب قبلی وبلاگم بزنم . چقدر دل ادم میگیره وقتی بدونی روزهای اول دوستای صمیمیت به وبلاگ سر میزدند و یکسره با نظر گذاشتنشون خوشحالم میکردن . اما الان هیچکدومشون به وبلاگ سر نمیزنن .
دوران شما هم همینطور خواهد بود .بعد از اموزشی تا چند ماه اول همه از حال همدیگه خبر دارن اما بعدش !!!!! انگار نه انگار که دوستی دارن .. هر کی میره سمت و سوی خودش.
اما بدونین دوستتون دارم.
یکی از دوستانم در قسمت نظرات شعر قشنگی گفته بود که دلم نیومد اینجا نزارم . و اون شعر این بود :
هیچ وقت تو وبلاگ قشنگت از جا کفشی در مسجد چیزی نمیگی!
چه عزیزانی که پوتینای تمیز و نو شونو از دست دادن از جمله خودم !
دانش آموزای دوست داشتنی به اونجا به عنوان یک شکارگاه پوتین نگاه میکنن !
بگذریم . تو این مدت حدودا ۱.۵ سال من همیشه وبلاگت رو میدیدم . خیلی خوب مینویسی . خوشبحالت .
اگر چه از گروهان ما بدمیگی!!
دوست عزیز من از گروهان شهابی چیز بدی نگفتم . اگر حرفی هم زدم بابت مزاح بود . خیلی ممنون که یاد اوری کردید حتما راجع به مسجد و پوتین ها خواهم نوشت
سلام پوریا جان ما همیشه به یاد دوران خوب آموزشی و همه دوستان الخصوص شما هستیم همیشه به وبلاگ سر میزنیم . یاد اون روزها بخیر راستی ازدواج کردی ؟ سلام ما بچه های همدان را به تمام بچه ها برسون . دوستتون دار
به به دوستان عزیزم . خیلی مخلصم .خوشحالم کردید که به این وبلاگ سر زدید.
سلام آقا پوریا منم مثل دوست عزیزمون تو مدت تمام نوشته هاتو میخونم واقعاٌ دستت درد نکنه و خسته نباشی.
راستی چون ما تو گروهان شهابی پور بودیم شمارو نمیشناسم میشه یه عکس از خودت هم برامون بذاری و بگی اهل کجایی؟
بازهم دستت درد نکنه.
سلام دوست عزیز . با تشکر از بازدید شما . چشم در اولین فرصت همین کارو میکنم
سلام جناب کشفی.ما همیشه میایم و سری به وبلاگ شما میزنیم امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید
مرسی جناب جهان تیغ . شما لطف داری