جامع ترین وبلاگ سربازی،کد234دوره 62شهید نامجو

این است پادگان شهید نامجو یا هتل حسن رود دوره ۶۲

جامع ترین وبلاگ سربازی،کد234دوره 62شهید نامجو

این است پادگان شهید نامجو یا هتل حسن رود دوره ۶۲

خاطره یکی از سربازان

سلام به همه ی هم دوره ای هام.
من دوره 62 در حسن رود آموزشیم رو گذروندم. البته چون سرباز آروم و مظلومی بودم شاید کمتر کسی منو بشناسه.
صادقی نسب هستم.
یه خاطره کوچیک براتون میگم
یه شب که قرار بود پست بدم، رفتم به محل موردنظر و پست رو تحویل گرفتم، نفر قبلی  که تو جو بود تا بهش رسیدم  سریع چند بار گفت ایست ایست (حالا میدونست منم  و میخوام پست رو تحویل بگیرم )  خالاصه پست رو ترک کرد و رفت
ضمنا پیشنهاد داد برای در امان موندن از حمله سگ ها، از شیشه دلستری که اونجا بود استفاده کنم.
با ترس و لرز اون دوساعت پست رو گذروندم  و موقع تحویل پست شد
نفر بعدی - که خیلی خابالو به نظر می رسید - وقتی وارد شد من با ترس و لرز و البته رسا مثل نفر قبلیه خودم گفتم ایست ایست.
هرچی گفتم فایده نداشت و انگار دارم با دیوار صحبت میکنم و اون همون طور میومدجلو. با خودم گفتم شاید افسر باشه و میخواد منو امتحان کنه ، منم همش بلندتر میگفتم .
وقتی هم نزدیک تر شد، گفت بیا برو بخواب. اینقدر داد و بیداد نکن و هی نگو ایست ایست  ولش کن این حرفا رو!

منم از خدا خواسته انگاری منتظر همین حرف هم بودم . رفتم خوابیدم و پشت سرمم نگاه نکردم .

برای همه تون ارزوی موفقیت دارم

صادقی نسب

--------------------

ممنون از دوست خوبمون اقای صادقی نسب.

بعضی ها واقعا واسه پست ها یا احساس مسئولیت میکردن یا جو گیر بودن .

حتی یادمه یه بنده خدایی جلو ماشین  پادگان که توش یه درجه دار هم نشسته بود رو گرفته بود و هی میگفت ایست ایست  . .

خخخخ