جامع ترین وبلاگ سربازی،کد234دوره 62شهید نامجو

این است پادگان شهید نامجو یا هتل حسن رود دوره ۶۲

جامع ترین وبلاگ سربازی،کد234دوره 62شهید نامجو

این است پادگان شهید نامجو یا هتل حسن رود دوره ۶۲

خاطره ای از جوراب شستن محمد یا همون کوروش دازی

دازی همیشه عادت داشت شبها موقع خاموشی میرفت حموم البته یکی از دلایل حموم رفتنش کمبود اب بود ُ هر ۲ یا ۳روز هم جوراباشو میشست .... 

 

یادم نمیره یه روز فعالیت دازی خیلی زیاد بود و خیلی خسته شده بود اما بر حسب عادت باید حمومشو میرفت و اون شب هم وقت شستن جوراباش بود... 

خلاصه شب موقع خاموشی دازی خسته ما تو اون تاریکی خوابگاه وسایل حمومشو به علاوه ی  

 جورابش گرفت که بشورشون ....بد از ۱ ساعت دازی سر حال برگشت ....  

  خلاصه بر طبق عادت معمول تو چشمام نگاه کرد (به قول خودش چهرم ارامش بخش بود).بدش هم رفت خوابید .. 

فردا صبحش دازی با خوشحالی از خواب بیدار شد

و شروع به پوشیدن لباساش کرد وقتی موقع پوشیدن جورابش شد فهمید جورابش بو میده .... 

 

ها ها ها نگو که دیشب اینقدر خسته بوده به جای جوراب خودش جوراب پویا سلطانی رو شسته بود . 

 

حالا یه چیز جالب تر فردا شبش هم پویا سلطانی جای جورابا رو عوض کرده بود و دوباره دازی جوراب پویا سلطانی رو شسته بود. 

 

از فردا شبش دیدیم رو تخت دازی قریب به ۱۰ جفت جوراب برای شست شو گذاشته شده بود..... 

 

                                                خیلی مخلصیما

نظرات 5 + ارسال نظر
مبین سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 ب.ظ

سلام
پوریا جان ما در جریان نبودیما والا ما هم زیاد جوراب واسه شستن داشتیم
راستی دمت گرم که آپ می کنی.

سلام مبین // من هم ازات تشکر میکنم که از بیننده های ثابت این وبلاگی///

پویا سلطانی چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ب.ظ

والا تا وقتی که شماها ضایع نکرده بودید بیچاره دازی هر شب جورابهای منو میشست

سلام پویا ... حالا یه جورابتو شست ها خودتو نکش// اصلا این دازی حادثه افرین بود

علی اکبر دیبا چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ب.ظ http://www.hoghoghidrdiba.blogfa.com

سلا پوریا جان
خسته نباشی
خوشحالم میبینم وبلاگ شیکت هنوز پا برجاست
خاطره قشنگی بود
موفق باشی

سلام دیبا خوبی؟ خوشحالم که به این وبلاگ همیشه سر میزنی // موفق باشی

حامد ارشد خوابگاه ۶ جمعه 5 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:18 ب.ظ

راستی خود دازی کجاست سر به ما نمیزنه....
آخرین تماسی که باهاش داشتم گفت که گلپری رشد قابل توجهی داشته

حامد ارشد خوابگاه ۶ جمعه 5 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:20 ب.ظ

پوریا این همه مرخصی ساعتی میرفتیم برنامه اینا داشتیم باهم قید کن عزیزم جواب میده
مخصوصا قضیه قرص ادرار اور و .... اونی که پویا میخواست بخره هاااااااا
بابا این همه سوژه داشتیم رو کن عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد